- ۲۹ فروردین ۱۳۹۱
- بدون نظر
- 2,125 بار
- – پ +
- مصاحبه با نفرات برتر ارشد
یاسر فعلهگری رتبهی 4 صنایع چوب : از 7 سالگی کار کردم و درس خواندم
چرا رشتهی صنایع چوب را انتخاب کردی؟ آیا از قبل در این حرفه کار میکردی؟
من از مقطع راهنمایی به رشتهی تئاتر علاقهمند بودم. در سال اول دبیرستان به دلایلی نتوانستم درسهایم را خوب بخوانم و 6 تجدید آوردم و سال دوم، تجدیدیهایم را به صورت غیر حضوری گذراندم و قبول شدم. به هر حال نتوانستم به رشتهی تئاتر و نمایش بروم. سعی کردم رشتهای را انتخاب کنم که به تئاتر و نمایش نزدیک باشد؛ رشتهی صنایع چوب را انتخاب کردم تا با طراحی دکور و صحنهی تئاتر بتوانم وارد فضای تئاتر شوم. وقتی وارد این رشته شدم، متوجه شدم که صنعت چوب، یک صنعت هنر گسترده است و میتواند راههای تازهای را به رویم باز کند؛ مانند هنر منبتکاری که سابقه و پیشینهای کهن و غنی در کشور ما دارد.
آیا این امکان را داشتی که تئاتر و نمایش را در جایی آموزش ببینی؟
خیر؛ با اینکه خیلی به هنر علاقه دارم، اما تاکنون چنین فرصتی برایم پیش نیامده است.
یک مسیر کاملاً صعودی از دبیرستان تا رتبهی 4 صنایع چوب؛ چگونه به این رتبه دست پیدا کردی؟
من از 7 سالگی کار کردم و علت درس نخواندن خود را کار کردن میدانستم و به دیگران هم همین را میگفتم. طوری شد که خانواده به من گفت:«وضعیت ما همین است و تو باید، هم درس بخوانی و هم کار کنی و نمیتوانی کار را کنار بگذاری.» من ترک تحصیل کردم و ادامه ندادم. 2 ماه از سال تحصیلی که گذشت، یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد درس خواندن را به صورت غیر حضوری ادامه بدهم تا هم بتوانم درسم را بخوانم و هم کارم را ادامه دهم. وقتی به صورت غیر حضوری شروع کردم، فرصت دوبارهای پیش روی خودم دیدم. وقتی قبول شدم، انگیزهام بیشتر شد. وقتی شروع به درس خواندن کردم، متوجه شدم که کار سختی نیست؛ فقط کافی است که تصمیم بگیرم. معدل دوم دبیرستانم 17 شد، سوم دبیرستان 5/19 شدم و تصمیم گرفتم که در کنکور، یکرقمی شوم و شدم. حتی همیشه قبل از کنکور میگفتم رتبهی من در کنکور تکرقمی میشود و همه به من میگفتند چرا این حرف را با اطمینان میزنم. الان هم ترسی از این ندارم که بگویم من دکترای صنایع چوب میگیرم؛ چون مطمئن هستم که این اتفاق میافتد.
گفتی کار میکردی؛ چه کاری؟
من در سال دوم دبیرستان در قنادی کار میکردم و قبل از آن، در کار ضایعات آهن بودم؛ یعنی ضایعات را جمع میکردیم و به کارگاهها میدادیم.
چند ساعت درس میخواندی و چند ساعت کار میکردی؟
دانشآموزان هنرستانی تا ساعت 3 بعدازظهر در مدرسه هستند و من بعد از هنرستان، تا ساعت 7 شب کار میکردم و بعد از آن تا ساعت 11 شب، 4 ساعت فرصت داشتم تا درس بخوانم. علت اینکه توانستم در کنار کار، درسم را هم بخوانم این بود که من تفکیک مسایل را از آزمونهای برنامهای یاد گرفتهام و میدانم اگر در خانه مشکلی دارم آن مشکل برای بیرون خانه نیست یا برعکس اگر در کارم مشکلی است درسم را درگیر آن مشکل نکنم.
آیا الان هم که دانشجو هستی فرصتی برای کار کردن داری؟
من 4 روز در هفته به دانشگاه میروم و 2 روز دیگر را با موتور کار میکنم و پیک موتوری هستم و کار کردن را بد نمیدانم. من از 13 سالگی وارد«کانون کار کودکان» شدم. این کانون، غیر دولتی و مردمنهاد است و هر کسی که بخواهد میتواند به صورت داوطلبانه وارد این کانون شود و برای بچهها تدریس کند و برای آنها وقت بگذارد. من الآن دارم در«کانون کار کودکان»، کار مشاوره انجام میدهم و پشتیبان ویژهی دانشآموزان رشتهی صنایع چوب کل کشور هستم. افتخار میکنم که این کار را در«کانون کار کودکان» با عشق و علاقه ادامه میدهم. تا یک زمانی در این کانون مصرفکننده بودم و الان میخواهم بازدهی داشته باشم. به نظر من برای زندگی کردن هیچ زمانی را نباید از دست داد. من الان در یک دفتر توسعهی محله هم مشغول به کار هستم. این محله به نام محلهی«عودلاجان» که یکی از 5 محلهی قدیمی تهران است، دارای بافت و بناهای قدیمی است. هدف ما در این دفتر این است که این محله را توسعه دهیم و در عین حال هوّیت خودش را حفظ کند. ما در این دفتر دکترای فیزیک، دکترای جامعهشناسی، فوق لیسانس علوم سیاسی و مهندس معمار و متخصص محیط زیست داریم و کوچکترین عضو این دفتر، من هستم. این هم یکی از مهمترین فرصتهای زندگی من است که میتوانم از هر کدام از این آدمها چیزی یاد بگیرم. در کنار همهی این کارها به تئاتر میروم تا هم حس خودم را ارضا کنم و هم تئاتر و صحنه را در ذهن خودم تحلیل کنم.
تفکیک امور، دستهبندی و اولویتگذاری بین درس و کار تا چه حد برای یک دانشآموز مؤثر است؟
یکی از دوستان من زمان کنکور، خدمت سربازی راگذراند و همان جا برای کنکور درس خواند. رتبهی کنکور او هم 20 شد. درس خواندن برای کنکور در زمان سربازی، ساده نیست. یکی دیگر از دوستانم که ناشنواست، در کنار من درس میخوانَد و با نگاه کردن به لبهای استاد درس را میفهمد. هر کس ممکن است در زندگی مشکلاتی داشته باشد، اما دلیل نمیشود که آن مشکلات مانع درس خواندن او شود. زمان برای ما خیلی اهمیت دارد و ما باید به بهترین نحو از آن استفاده کنیم. من سال گذشته به جای 365 روز، 400 روز داشتم؛ چون اصلاً وقت خودم را هدر ندادم و آن قدر از زمانهایم مفید استفاده کردم که به نظرم بیشتر از 365 روز از سال استفاده کردم. من وقتی به سال گذشته فکر میکنم در کارنامهی خودم، کار، درس و معدل خوب و حضور در اجتماع را دارم. من با تمام مشکلات زندگی و فشارهای روانیای که داشتم، وقتی میخواستم درس بخوانم، میدانستم که وقت ندارم که به مشکلات خودم فکر کنم و در همان ساعت فقط درس میخواندم.
چگونه دانشآموز بورسیه شدی؟
من از آذرماه سال 1389 در آزمونهای برنامهای شرکت کردم و بورسیه شدم.«کانون کودکان کار» مرا معرفی کرد و واحد بورسیه مرا با شرایطی که داشتم پذیرفت. من که دانشآموز بورسیه بودم، حتی در یک آزمون هم غیبت نکردم؛ زیرا برای وقت خودم و برای اعتمادی که به من کرده بودند ارزش قائل بودم.
چه تعریفی از آزمونهای برنامه داری؟
من در 15 آزمون شرکت کردم و میتوانم بگویم 15 مدل آزمون دادم؛ مثلاً اگر در یک آزمون، ترازم کم میشد، خودم را ناراحت نمیکردم؛ چون میدانستم این آزمونها برای این است که ما خودمان را بشناسیم و خودمان را آزمایش کنیم و بعد از چند آزمون و با توجه به آموزههایی که از آزمونها گرفتم به آرامش رسیدم. تراز من در اولین آزمون، 5900 بود و آخرین تراز من، 6900 شد. در آزمونهای برنامهای، سیر صعودی را طی کردم. به نظر من محور آزمونهای برنامهای، رقابت با خود است و من همیشه رقابت با خود را سرلوحهی کار خودم قرار دادهام و آن را منشأ رشد خودم میدانم. جملهای که همیشه به من کمک کرده این است:«تنها شباهت آدمها، تفاوت بین آنهاست.» ما با هم فرق داریم و باید این را بپذیریم و بدانیم در کجای جامعه قرار داریم و قرار است چه کاری انجام دهیم.
رقابت با خود را چگونه در خود درونی کردی؟
دفتر برنامهریزی یکی از ایدههای خوب برای رقابت با خود است. حدس میزنم 80 درصد دانشآموزانی که در آزمونهای برنامهای شرکت میکنند از این دفتر استفاده میکنند. من در هفتهی اول که از دفتر برنامهریزی استفاده میکردم، 35 ساعت درس خواندم و در هفتهی دوم با وضعیتِ هفتهی قبلِ خودم رقابتکردم و تصمیمگرفتم با شرایط یکسانی که در 2 هفته داشتم، 35 ساعت مطالعهام را به 40 ساعت افزایش دهم. به این میگویند رقابت با خود. دفتر برنامهریزی باعث میشد اشتیاقم برای درس خواندنِ مفید، زیاد شود و ساعات مطالعهام را بیشتر کنم.
بچهها مصاحبهی تو را در ایام نوروز میخوانند. برای نوروز چگونه برنامهریزی کردی؟
خیلیها در زمان تعطیلات نوروز به مسافرت میروند، اما اگر واقعاً برای هدفمان درس میخوانیم باید در این ایام مسافرت و گردش و تفریح و دید و بازدید را تعطیل کنیم و تمام ذهن خود را روی درسهایمان متمرکز کنیم. دوران عید، دورانی است که وقتی همه به مسافرت میروند، شما درس بخوانید، 15 روز از همه جلوتر خواهید بود.
خانوادهات چهقدر به تو کمک کردند؟
خانوادهی من با سختگیریهای خود باعث موفقیت من شدند و با شرایط سختی که در زندگی داشتم، درس خواندن برای من سختتر از فتح 3 کشور بود. خواهرم همیشه مرا به درس خواندن تشویق میکرد. ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم داده بودند که من درس نخوانم؛ اما انگیزهام، همهی مشکلاتم را زمین زد.
چه برنامهای داری و فکر میکنی، سالهای آینده کجا باشی؟
الان ترم 2 هستم. 2 سال دیگر کنکور کارشناسی میدهم و با معدل بالا وارد مقطع کارشناسی میشوم. 2 سال بعد، مدرک کارشناسی میگیرم و برای ادامهی تحصیل و گرفتن دکترای صنایع چوب، به خارج از کشور میروم و بعد به ایران برمیگردم و کارخانهی صنایع چوب تأسیس میکنم. اولین کاری که میکنم این است که دوستانم و کسانی را که در این رشته تخصص دارند به این کارخانه میآورم؛ چون چند فکر، بهتر از یک فکر است و با مشاوره با آنها این کارخانه را اداره خواهم کرد. در این کارخانه، هم کار هنری و هم طراحی و هم صنایع چوب انجام میدهم. در کنار این کار، نویسندگی و عکاسی خواهم کرد. برنامههایی که الان دارم این است که برای رفتن به خارج از کشور باید زبان بخوانم که الان این کار را انجام میدهم. هفتهای یک بار به تئاتر میروم و برای نویسندگی باید با اساتید بزرگ در ارتباط باشم و از آنها آموزش بگیرم. تمام این چیزها از من یک انسان میسازد تا بتوانم به جامعهی خودم خدمت کنم و انسان باشم.
0