- ۲۴ فروردین ۱۳۹۴
- 2 نظر
- 2,426 بار
- – پ +
- دسته بندی نشده
مقاله و کارگاه انگیزشی + توصیه هایی برای دوران جمع بندی
کاری از علیرضا افشار
ای کاش می شد ، روزگار را از سرنوشت ؛ البته بازهم فرقی نمی کرد ، چون ما بازهم همین گونه می شدیم ؛ این را از هزار و یک بار قول و قرار شب های یاس و ناامیدی و در خلوت تنهایی هایم فهمیدم که چندین و چند فرصت هم برای من همان خواهد شد که قبلا بوده .
گستاخی های من در حق همه مثل قطاری هست که از ریل خارج شده ، ممکنه آزاد باشه ولی راه به جایی نمیبره. ی جور بیخودی زندگی میکردم ولی فکر می کردم در آینده تغییر می کنم و درست میشم ولی چون همون آدم قبلی بودم ، آینده برام عینا کپی میشد و دیالوگ تغییر من بازم تکراری میشد .
حرف نابجاییست ولی کاش میشد اول دید و بعدا شد .
آن وقت حتما دیگرکسی بیراهه نمی رفت و همه انتخاب ها صحیح بود ؛ آن وقت حتما” همه موفق بودند …
میگن به بزرگی در دوران اوج گفتن آرزوت چیه ؟ مکثی کرد و پاسخ داد آرزو می کنم ای کاش اشتباهات گذشته را نداشتم تا سریع تر به هدف می رسیدم ، لختی طول نکشید که بزرگ حرفش را کامل کرد و گفت ، می دانم اگر اشتباهی نداشتم ، الان در این جایگاه نبودم و در واقع من همه موفقیت خودم را مدیون اشتباهات گذشته ام هستم که همانند پله های ترقی به من کمک کرد تا رشد کنم .
حالا میفهمم که پدربزرگ چرا می گفت تا وقتی گیاه آب طلب نکرده از سیراب شدن لذت نمیبره .
نمی دونم فشردن کلیدهای کیبورد و سیاه مشق هایم برای شما نیز اتلاف وقت هست یا خیر
من اشرف مخلوقاتم ، از بچگی اینگونه به سرمان فرو کردند … اما الان ابتر مخلوقات اصغر مخلوقات و اصلا هرچی تو بگی هستم .
خیلی باید احمق باشی که بدونی ولی دوباره اشتباه کنی ، که روح و روانت داغون کنه ولی بازم مثل معتادها منفعل و تنبل بشینی و نظاره گر گذر زمان باشی .
زندگی ام پر شده از استرس و اضطراب ، هنوز هم نمی دونم چرا اینجوری شدم و هنوز به کسی نگفتم .
ولی خب احتمالا نزدیکانم بزودی متوجه پژمردگی من خواهد شد .
چند روزی پیش سالنامه (ایام جوانی ها) سال 84 پیدا کردم ، ند خط یادگاری بداهه .
شاید وقتی پیش تر ها تو موقعیت الان تو بودم این رو نوشتم و با خدا حرف زدم و کم کم آروم شدم . بخوان شاید خوشت اومد .
“”اگرباز میدادی ای رب فرصتی … من چه ها می کردم
اگر باز میدادی ای رب رخصتی … من چه ها می کردم
بده فرصت ، بده رخصت … منم محتاج و درمانده
تنم کن خرقه ی درویش و لیک اما به من ده اندکی اندیشه ی درویش
منم محتاج و درمانده
به من ده اندکی اندیشه ی درویش
خدایی تو ، سزاوار ثنایی تو ، کریمی تو ، حکیمی تو ، رئوف و مهربانی تو ، حول احوال و حالی تو
تو کاری کن ، تو کاری کن
منم محتاج و درمانده
به من ده اندکی اندیشه ی درویش
در آن حالات بد مستی … ندانستم که تو هستی
به کیف و لذتش ماتم … کنون دارم ، تو می دانی
خدایا ، خدایا
بده بگذر به من این عمر بیهوده
به من ده ساعتی درشب که چون در شب همه خفتند ، من بی کس که بیدارم
بجای می پرستیدن … سر به مهر کربلا آرم
به روی تربت پاکش فرود آمد پیشانی ، شروع شد عشق بازی
تو هم گفتی مگر مستی ؟
در آن حالات روحانی … در آن ساعات عرفانی
به تو گفتم منم آری… منم آری منم مستم
منم مست گل و سجاده و تسبیح ، منم مست عبادت ، مست این تسبیح””
احماقه هست ولی باید اعتراف کنم که من چقدر در مقابل تغییرات مقاومت کردم . تغییری که مطمئنم می تونست زندگی ام از این رو به اون رو کنه و منو از اینجایی که هستم بالاتر بکشه ؛ اما متاسفانه باید الان در دنیای واقعی خودم باشم و بپذیرم که نپذیرفتن تغییر من در گذشته الان باعث تحمیل این شرایط بد شده ؛ اما حداقل تو ده ها کتابی که خواندم و حرف هایی که شنیدم ، گفتن که شرایط سخت ، خودش فرصت و امکانات و زمینه سازی برای رشد خیلی از آدم های این دنیای خاکی بوده و شاید هم هست . درسته آقای مشاور ؟
من : بله که درسته … دقیقا خواستم خودت به همین برسی .

فقط کافیه متوجه بشی که چجوری اون آدم درجه یکه اگر جای تو بود این اوضاع درست می کرد . اعتقاد وقتی بهت تلنگری میخوره و حس می کنی داره روی تو اثر مثبتش میذاره ، بدون بخونه و ایراد بنی اسرائیلی و معطلی ، هر چی زودتر بری سراغ کار و استارت بزنی . بهانه چجوری بخونم نیار ، چیکار کنم نیار ، آخرش چی میشه و چه رتبه ای میشه رو نیار ، خودت فقط ، فقط خودت اگر چند قدم برداری متوجه میشی که راه برات داره روشن میشه . درست میشه چراغ جلوی دوچرخه های قدیمی که دینام اون متصل به یکی از چرخ های دوچرخه هست و اگر حرکت کنی بهت نور میده و راه برات روشن میکنه … ولی موقع دوچرخه سواری رکاب نزنی …تعادلت بهم میخوره و ریسک افتادن زیاده ؛ پس تو این هرچقدر می تونی سریع تر رکاب بزن ، چون سوار بر اسب شرنوشت میشی و افسارش به دست میگیری .
حتما تا حالا برات پیش اومده که چیزی رو از ته دلت و باهمه وجودت بخوای / آرزویی که بند بند وجودت حتی ی لحظه داشتن اونو فریاد میزنه / همون آرزویی که قلبت بخاطرش می تپه و به امید رسیدن بهش هر روز از خواب بیدار میشی و …
حالا یک سوال ؟ ! بهای رسیدن به این هدف چقدر هست ؟ ساعتی چند میگیری اگه قرار باشه قیدش بزنی ؟
منظورم خوب فهمیدی و از این بعد قراره تو کالبد اون آدم بهترینه و اون کنکوری که همیشه آرزوش داشتی زندگی کنی … ولی نه حرکت و تلاشی که بعد از چند روز پنچر و منفعل بشه …
باید دریایی باشی که اگر کسی هم خواست با حرفش سنگ به طرفت پرت کنه ، سنگش غرق بشه و نه اینکه تو متلاطم بشی .
تو برو جلو ، من از پشت هواتو دارم … و خدا هم هدایت مان کند به سمت صراط مستقیم انشالله .

کاش میشد این حرف ها روی سنگ حک کنم ، من از این لحظه فقط :
همه حواس ، انرژی و احساساتم را درکنارهم و برای حرکت نهایی محیا می کنم تا بتونم بهترین ها بسازم و
در جهت یاری و کمک به هم وطنانم گام بر می دارم .
مشت خودم گره می کنم و با همه وجود خالصانه بخدا توکل کرده و زندگی جدیدم را آغاز می کنم .
و کلام آخر اینکه دنیا پر از انسان هاست ، مادامی که آنها در حال جنبش و تکاپو می بینی ، نترس که دیر شروع کرده ای ، نترس که نکنه بهشون نرسی و دیگه خیلی دیر شده باشه ؛ مطمئن باش شب همه چیز خاموش مشه … از هیاهوی خیابان ها و مردم گرفته تا صدای سوت کارخانه ها و ….
اما فقط تک ستاره های آسمان هستند که میان ظلمات باقی می ماند و این همون فرصت طلایی برای پیشرفت تو هست .
اگر اعتقاد پیدا کردی که میشه ، یعنی دیگه میشه … این حرف تو ی کاغذ زیبا بنویس و زیر امضا کن و قول بده دیگه فردا ، پس فردا به این موضوع دوباره فکر نکنی و تو خط باشی . معنی خط حالا چیه ؟ این رو تو کارگاه اخیر گفتم .
-
انگیزشی + توصیه هایی برای دوران جمع بندی با حجم 14.67 مگابایت از پیکوفایل
Download -
انگیزشی + توصیه هایی برای دوران جمع بندی با حجم 14.67 مگابایت از مدیافایر
Download
- منبع : سایت کنکور
- پسورد فایل فشرده : www.konkur.in
- راهنمای دانلود
- سایت کنکور
- www.konkur.in
- راهنما
میخوام بدونم که استاد گرامی ( جناب آقای افشار ) به نظرات دانش آموزان هم توجه میکنند یا خیر؟
در سایت خودشون سوال بذار
alirezael.ir