تاملند

پست تبلیغاتی

پست تبلیغاتی

سومی ها و امتحانات نهایی

سومی ها و امتحانات نهایی

علیرضا افشار

 

 

“به نام آنکه شجاعت دویدن بدنبال آرزوها را عطا کرد “

« شرمنده ام هدف دوست داشتنی من »

شرمنده ام اگرتورا از کودکی پروراندم ،رشد دادم وحال که همچون درخت تنومندی ریشه در من دواندی تبر بریدن از تو را که همان ناامیدیست، تیز و تیزتر میکنم و تیشه به ریشه ی بودنت میزنم…..

شرمنده ام هدفم اگر قلبم توراطلب میکند و باهربار تصور وصالت لرزه بر تمام وجودم می افتد اما باز میل به غیرتو میکنم و پیش پاافتاده ترین وحقیرترین روزمره گی هارا بجای تلاش در راه تو برمی گزینم…..

شرمنده ام که با اسمت،به افتخار اینکه آرزوی منی بسیار تاختم و به خود بالیدم اما به میدان عمل که رسیدم به راحتی دست از تو شستم…..

شرمنده ام اگر گذران لحظه های زندگیم بوی تورا نمی دهد اما تمنای بودنت را فریاد میزنم….

شرمنده ام که درجای جای این مسیر هر مانعی مرا به راحتی از پا انداخت اما عشق تو را آنقدر قوت نداده ام که بتازم برسر هرمانعی ….

شرمنده ام که آنقدر که گذشته ام زنجیر کرد پاهایم را، شیرینی وصال تو مرا به پیش نخواند تا بخروشم و رهاشوم از بند گذشته ها …..

شرمنده ام که هر خوشی ناخوانده ای را بجای شیرینی تلاش در راه وصال تو لبیک گفتم….

شرمنده ام که اگر گاهی نتوانستم پله های پیشرفت خودم را بالا روم نردبان از زیر پای دیگری نیز کشیدم….

شرمنده ام که در راه تو ،تورا فراموش کردم و چشمانم به آن ابزاری که به اعتبار تو رنگ گرفته اند دوخته شد….

شرمنده ام که هرروز از ترس نرسیدن ساعتها گریستم اما به شوق رسیدن ندویدم….

شرمنده ام اگر تو را بخاطر تو نمیخواهم…..

شرمنده ام که چه ساعتهایی را که از آن تو بود در خواب سپری کردم….

شرمنده ام که میترسم داشتنت را ،این وصال شیرین را باور کنم…..

شرمنده ام که “”” والله علی کل شی ء قدیر را شنیدم “”” اما بازهم خیره به تعداد روزهای باقی مانده ایستادم…

اما محال است شهد شیرین وصالت را با تلخی این شرم جایگزین کنم !
من عاشقم! مگر نه اینست که یک عاشق خطر میکند حتی تا پای جان?!! پس چرا این ترس از نرسیدن عقب میخواند مرا!!! مگر نه اینست که در برابر یک عاشق تمامی منطق های جهان تسلیم میشوند?!…میگویند عشق ادمی را تازه میکند …تازه شو !!! تازه شو و جور دیگری نگاه کن! قدر بدان این شرمساری از هدف را!! قدر بدان که هنوز فرصت هست و تو دانستی! که تو اکنون شرمندگیت را باورکردی نه آن روز که حتی ساعتی برای جنگیدن باقی نیست!
کفشهایت جفت اند !! سفری تازه پیش رو داری!
(سفر از امروز جنگیدن حماسیت اما بی درنگ،بی تعلل، بدون فکر به گذشته و قدر دانستن لحظه های حال)

قول بده تو این زمان باقی مونده کاری کنی که شرمنده ی آرزوهات نشی !!!!

 

همایش آبادان ویژه سومی ها
همایش بابل پرسش پاسخ سومی ها

ارسال دیدگاه

2
0

2 نظرات جدید
0 پاسخ به نظرات
0 دنبال کنندگان
 
بیشترین واکنشها به نظر
داغترین موضوع نظر
2 نظر نویسندگان
  عضویت  
جدیدترین قدیمی ترین بیشترین رای
اطلاع از
reza

mamnoon k Doctor Afshar emsal baraye sevomi ziyad hamayesh va barname mizarand

aliye

sh-n

مرسی ..

تبلیغات متنی