تاملند

پست تبلیغاتی

پست تبلیغاتی

مقاله و همایش انگیزشی ویژه اسفند

مقاله و همایش انگیزشی ویژه اسفند

علیرضا افشار

 

 

“به نام آنکه، همه ی آنچه دنیای من خوانده میشود در پس یک خواستن او رقم خورد”
<< از تو میخواهم>> :
از تو میخواهم گامهایت را چنان استوار بر زمین بکوبی که حک شود رد پای زیبایت در دل سنگهای این مسیر که برای یک گام استوار حتی مانعی همچون سنگ هم هنوز دلیل بودنش را نیافته….
از تو میخواهم چنان برای هدفت در تکاپو باشی که یک ماهی دور افتاده از آب برای زنده ماندن….
از تو میخواهم در این راه سماجت بی مثالت را به تصویر بکشی ;همان سماجت کودکانه ای که حتی درد بی امان پاهایت هم سد کوفتن گاه و بی گاه آنان برای رسیدن به خواسته ات نمی شد….
از تو میخواهم آنقدر مجذوب آرمانت شوی که هر جذابیت دیگری در برابر دویدن تو به شوق رسیدن رنگ ببازد…
از تو میخواهم آنقدر به شوق رسیدن تلاش کنی ،همچون تلاش بی وقفه ی کودکیت برای زودتر تمام شدن مشقهای مدرسه ات که مداد را برروی کاغذ به نفس نفس می انداختی تا زودتر به برنامه ی عمو وخاله دوست داشتنی غروب های کودکیت برسی….
از تو میخواهم اراده ی بی نظیرت را آنچنان به نمایش بگذاری که خورشید صبحگاهان به احترام تلاش تو برای هدفت، چند ثانیه زودتر رخ نمایان کند…
از تو میخواهم رها شوی ،رها از همه توهمات شدن یا نشدن، گذشته یا آینده، رها شوی و همچون یک پرنده که جز روزی امروزش در تصورش نمی گنجد فقط روزی امروزت را از دنیا طلب کنی…..
ازتو میخواهم امروز را برای خودت بار دیگری معنا کنی!
” امروز” یعنی یک سرمایه ناب که آن را با هیچ کس دیگری شریک نیستی! همه ی امروز متعلق به توست ،پس آنرا همانطور که آرزو داری خلق کن…
از تو میخواهم خودت را یکبار دیگر زیر و زبر کنی که حقیقتا کجاست که به خودت می بالی و افتخار میکنی ،که آنهایی که تا کنون نام تعلقات تو را گرفته اند به راستی به این مقام شایسته اند??….
از تو میخواهم اشک را فراموش کنی، غم را از یاد ببری که این مسیر ،شاد ترین و زیباترین و متنوع ترین تجربه ی زندگیست.مسیری که با تولد جوانیت آغاز میشود… که بعد از سالها بودنت ،دنیا لیاقت یک مسئولیت بزرگ روی شانه های تو نهادن را باور میکند…آن جاودانه مسیری که بزرگ میشوی در آن نه یکسال، که سال ها…آن متنوع ترین آنگاه که هرروز یک توانایی جدید را در خودت می یابی …وقتی هرروز بهتر شدن را به چشم می بینی….
از تو میخواهم لوح سفید زندگیت را آنطور که دوست داری رنگ بزنی که تنها حرکت توست که لازمه ی خلق این زیباییست….
از تو میخواهم شکرانه ی برترین نعمت وجودت را به جای آوری ; آن نعمتی که تورا از هر جاندار دیگری فراتر می برد…همان قدرت اختیار تو… اختیار…حالا گوش دلت را نزدیکتر میخواهم:

” حکیمی را پرسیدند :
زندگی به جبر است یا به اختیار???
گفت امروز را به اختیار است تا چه بکارم ،اما فردا را به جبر است چون باید به ناچار درو کنم هر آنچه را که امروز کاشته ام…”
از تو میخواهم که فراموش نکنی که یکی از حساسترین های این دنیا که هیچ گاه نباید شکسته شود ، پیمان های تو با خودت است….چرا که مخاطب این پیمان همیشه همراه توست و شایسته نیست عهد شکنی در برابر مخاطب عهدت….
« من از تو همه ی آنهایی را خواستم که باور دارم میتوانی ،از تویی که دنیا هرروز نیازش به وجود منحصر به فرد تو را فریاد میزندبا زیبایی یک طلوع دیگر را سهم چشمانت کردن…

اما تواز خودت چه میخواهی?
از دستانم میخواهم همه ی بودنشان را به من بسپارند ،که تنها حرکت این جفت سرمایه ی گرانبهای من میتواند آینده ام را آنطور که میخواهم رقم بزند…
از پاهایم میخواهم صلابت کوه را به سخره بگیرند با نهایت استواری ادامه دادنشان…
از چشمهایم میخواهم که از یاد نبرند ” خواب” حقیرترینه بهانه هاست برای دست کشیدن از تلاش…هرچند که چشمانی که به روشنایی عشق چنین هدف بزرگی روشن شده باشد را توان تحمل تاریکی نیست….
«قدرت و توانایی این دستها و پاها و چشمها را پس انداز کرده بودم برای آن روزهایی که میگفتند مبادا… امروز مباداترین روز زندگیم است… که همه ی خودم را لازم دارم برای رسیدن به فقط و فقط یک عشق….
و باور دارم برای یک عاشق خستگی بهانه ی محکمی نیست….»

 

دانلود همایش موفقیت تحصیلی ویژه کنکوریها

ارسال دیدگاه

3
0

2 نظرات جدید
1 پاسخ به نظرات
0 دنبال کنندگان
 
بیشترین واکنشها به نظر
داغترین موضوع نظر
3 نظر نویسندگان
  عضویت  
جدیدترین قدیمی ترین بیشترین رای
اطلاع از
حامد نخعی

متن انگیزشی فوق العاده ای بود
لایــــــــک داره

علي آقايي

salam . mamnoon az site konkur . az dr . agshar bidhtar bezarin kar

احمدپورکان

be jaye inke tu web begardi boro dikte kar kon

تبلیغات متنی