زندگی در خوابگاه دانشجویی، آغاز تجربه “سال‌های دور از خانه”

دانشجویانی که سال‌های دور از خانه و زندگی در خوابگاه را تجربه می‌کنند، می‌دانند که این تجربه تبدیل به سال‌هایی با رنگ و بوی خوشی و ناخوشی می‌شود سال‌هایی که برای گذراندن آن، باید کوله پشتی خاطرات و مهربانی‌های خانه را برداری و به شهری دیگر بروی تا کوله بارت را این بار با خاطرات دوستان و همخانه‌هایی پر کنی که همانند تو از خانواده خود جدا شده‌اند و برای آینده‌ای بهتر و کسب تحصیلات عالی، رنج دوری را به جان خریده‌اند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان (ایسنا)، منطقه کردستان، همه دست‌اندرکاران امر آموزش می دانند، خوابگاه برای دانشجویان در حکم خانه دوم است که باید مدت چهار تا پنج سال از بهترین روزهای زندگی خود را در آن سپری کنند، جایی که با وجود تمایزهای قومی، نژادی، زبانی و تا حدی سنی، همه به یک چشم دیده می شوند و از امکانات موجود در آن به یک میزان بهره مند می شوند.

تصور زندگی جمعی آن هم در شهری دور از محیط زندگی، تقریبا تصور سختی برای دانشجویان ترم‌های پایین دانشگاه است. زیرا دانشجوی جدید باید محیط گرم و عاطفی خانواده را ترک و وارد زندگی خوابگاهی شود، از این منظر ورود به خوابگاه تجربه سختی است که یقینا دانشجویان در ابتدای ورود به آن با چالش ها و مشکلاتی مواجه خواهند شد، به همین منظور با یکی دو نفر از دانشجویان ورودی جدید و به اصطلاح ترم اولی در مورد تجربه زندگی خوابگاهی به گفت و گو نشستیم…

سیما تیموری، دانشجوی خوابگاهی و ترم اول دانشگاه کردستان می گوید: آن روز را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، روزی که نامم جزو قبول شدگان کنکور ثبت شد، در همان رشته‌ای قبول شده بودم که دو سال به خاطرش مشقت‌های بسیاری به جان خریده بودم با چمدانی در دست و کوله‌ای بر دوش همراه خانواده ام به اینجا آمدم، نگرانی را می شد از چشم های خانواده ام خواند، نگرانی از ماندن در یک شهر غریب، فکر می‌کردم حالا که سد کنکور را پشت سر گذاشته ام، دیگر مشکلی ندارم اما امروز به این نتیجه رسیدم که ورود به دانشگاه یعنی شروع مشکلات جدید.

وی می گوید: قبل از ورود به دانشگاه، استقلال از خانواده و زندگی با همسن و سالان، تصوری رویایی از زندگی خوابگاهی در ذهنم ایجاد کرده بود اما با ورود به دانشگاه و اقامت در خوابگاه با افرادی از فرهنگ ها و شخصیت های مختلف و زندگی در اتاق های تنگ و تاریک با حداقل امکانات رفاهی و تفریحی کافی بود تا همه آنچه را که در ذهنم داشتم نابود شود، شاید یکی دو هفته زندگی در خوابگاه زمان کمی برای اظهارنظر در مورد زندگی خوابگاهی باشد اما در همین مدت کوتاه معنی غم غربت را که اکثر شاعران و نویسندگان در اشعار و متن های خود بیان می کردند را عمیق درک کرده ام، بیشتر شب ها با چشم گریان می خوابم دلم برای خانواده ام تنگ شده اما وقتی مادرم تماس می گیرد چیزی بروز نمی دهم چون نمی خواهم آنها نیز ناراحت شوند.

این دانشجوی ترم اولی ادامه می‌دهد: هماهنگ شدن با سلایق گوناگون در فضای بسیار محدود و تراکم بالای خوابگاهی کاری بسیار دشوار است، هیچ چیزی سرجایش نیست، نامرتبی از سر و روی اتاقمان می بارد، از هم اتاقی‌هایم نیز نپرسید یکی دوست دارد، کتاب بخواند دیگری می‌خواهد با تلفن حرف بزند، یکی از هم اتاقی‌ها می‌خواهد موزیک گوش دهد، یک نفر می‌خواهد مویش را سشوار بکشد و دیگری همان موقع می‌خواهد بخوابد، کنار آمدن با این شرایط بسیار سخت است اما عشق به ادامه تحصیل و ساختن آینده ای درخشان برای خود و جامعه هدفی است که به میل خود انتخاب کرده ام و چاره ای جز سازش و تطابق با محیط تحصیلی جدید را ندارم.

یکی دیگر از دانشجویان ورودی جدید دانشگاه کردستان می گوید: خوابگاه محل فکرهای مختلف، رفتارهای گوناگون، اخلاق و فرهنگ های متفاوتی است که باید با یکدیگر به وسیله دوستی و محبت پیوند بخورد، البته کنار آمدن با این موارد کار ساده ای نیست و به زمان و صبر و حوصله نیاز دارد، در این مدت کوتاه سعی کردم خودم را با شرایط جدید وفق بدهم و دوستان جدید پیدا کنم، دیگر باید این چهار سال درس خواندن در دانشگاه را تمام کنم پس چه بهتر است که با خوشی و آرامش همراه باشد نه با دلتنگی و ناراحتی و…

وی ادامه می دهد: باید یادمان باشد دوران درس خواندن در اتاقِ ساکتِ خانه و پذیرایی شدن با شیرموز و پیش دستیِ پر از میوه پوست کنده تمام شده است و حالا باید در اتاقی که یکی، موزیک گوش می دهد و دیگری لباس اتو می کند و یکی دیگر تلفنی حرف می زند درس بخوانیم و تازه حواستان به جوش آمدنِ آبِ کتری و نسوختنِ شام شب هم باشد.

این دانشجوی دانشگاه کردستان می گوید: به هر حال همیشه قرار نیست همه چیز طبق میل و خواست ما پیش برود، پس بدون اوقات تلخی، سعی کنم با استفاده از همان امکانات موجود، یک فضای امن و آرام برای خودم دست و پا کنم، زندگی در خوابگاه، فرصتی برای بیرون آمدن از لاکِ تنهایی و تجربه زندگیِ مستقل به شکلِ ملایم و گلخانه ای است، فرصتی که با پرورش روحیه مسئولیت پذیری، انعطاف پذیری، سازگاری، همکاری، واقع بینی و… ما را برای ورود به دنیای گاهی زمختِ خارج از خانواده، آماده می کند، زندگی در خوابگاه دوره فشرده ای است برای یادگیریِ مدیریت تمام ابعاد زندگی و پختگی و کسب تجربه های رنگارنگ.

ارسال دیدگاه

0

  عضویت  
اطلاع از

تبلیغات متنی